یکی از کتابها به نکته جالبی اشاره کرده بود. نویسنده مدعی شده بود که انسانها، ذاتا نمیتوانند از انگیزشهای فردی پایداری که در زنجیرهی افکار یا حرکات جسمانیشان وجود دارد، رهایی یابند. انسانها، ناخودآگاه، به فعالیتها و افکار و انگیزشهایی شکل میدهند که تحت شرایط عادی هیچوقت از میان نمیروند . به بیان دیگر، انسانها در سلول انگیزشهای خود زندانی شدهاند . آنچه این انگیزشها را تعدیل میکند و مهار آنها را به دست میگیرد- تا، به بیان نویسنده، ارگانیسم بدن مثل پاشنه کفش در یک زاویهی خاصی فرسوده نشود- چیزی جز خواب نیست . خواب، بهطرز شفابخشی، تمایلات انسانی را خنثی میکند. آدمها در خواب بهطور طبیعی عضلات خود را، که همواره تنها در یک جهت مورد استفاده قرار میگیرند، رها میکنند . خواب مدار ذهن را نیز که تنها در یک جهت فعالیت کرده است، آرام میکند و به آن امکان تخلیه میدهد . اینگونه است که انسانها آرام میشوند . خواب، فعالیتی است که به جبر تقدیر در انسانها برنامهریزی شده است؛ هیچ کس استثنا نیست . اگر کسی از این قاعده مستثنی باشد، ” اساس بودن ” او به خطر میافتد .
از خودم پرسیدم : انگیزشها ؟
تنها ” انگیزش ” من، که میتوانستم به آن فکر کنم...
داستان کوتاه "خواب" از مجموعه داستان "کجا ممکن است پیدایش کنم"
هاروکی موراکامی/مترجم: بزرگمهر شرفالدین/ نشر چشمه
از خودم پرسیدم : انگیزشها ؟
تنها ” انگیزش ” من، که میتوانستم به آن فکر کنم...
داستان کوتاه "خواب" از مجموعه داستان "کجا ممکن است پیدایش کنم"
هاروکی موراکامی/مترجم: بزرگمهر شرفالدین/ نشر چشمه